سایت صدف نیوز- شماره مجوز: 83030

داستان هایی جذاب برای نوجوانان و بزرگترها

یادداشتی به بهانه چاپ کتاب از کنار پنجره

داستان هایی جذاب برای نوجوانان و بزرگترها

کتاب از کنار پنجره

سال‌ها کار کردن با حسین فریدونی این خاطرجمعی را به من داد که وقتی کتابش را برایم فرستاد که چاپ کنم، فقط یک نگاه کلی انداختم، گفت صفحه‌آرایی را هم خودم کرده‌ام، سال‌ها کار کردن با روزنامه‌های مختلف او را در کار صفحه‌آرایی استاد کرده بود، حتی به اصول فنی صفحه‌آرایی و تمایزهای صفحه‌بندی کتاب و روزنامه هم توجه نکردم، حسین برای من این قدر مسئولیت‌پذیر بود که بدون اینکه یک صفحه از کتابش را بخوانم فرستادم برای مجوز، علیرغم حساسیت‌هایی که روی تمام کتاب‌های نویسندگان و حتی کتاب‌های خودم، به خرج می‌دهم و ساعت‌ها بلکه روزهای متمادی می‌نشینم به ویراستاری و چک کردن محتوای کتاب و خوانش چندباره برخی از آثاری که می‌فرستند برای چاپ، کار حسین را چشم‌بسته فرستادم برای وزارت ارشاد و مجوز.

اگرچه قاعده کار این نبود! ولی حسین را که سال‌هاست بار مسئولیت ما را در هفته‌نامه صدف وقت‌هایی که خودم سردبیرش می‌شدم، به گردن داشت، در ذهنم حسین یک آدم گردن کلفتِ مقتدر است؛ آن‌هم با مطالبی که من در نشریه تحت مسوولیت ایشان چاپ می‌کردم و حتی یکبار به من نگفت این طور ننویس… حسین با سابقه‌ای نزدیک به سه دهه در مطبوعات استان در بخش‌های نویسندگی خبرنگاری و صفحه‌آرایی چنان مورد احترام اهالی مطبوعات است که کمتر کسی است که حسین را با اخلاق خوب و شخصیت متواضعش نشناسد، این صفحه از کتاب که عکسش را گذاشته‌ام بیش از هر چیزی تواضع این خبرنگار هرمزگانی را نشان می‌دهد که با این‌همه سابقه کاری در عرصه مطبوعات هنوز در پی آموختن است و به رسم ادب از تمام کسانی که از آنها چیزی آموخته، تشکر کرده است.

حالا هم می‌خواستم تبریک بگویم به حسین به خاطر چاپ کتابش؛ و هم به سلیقه‌اش در صفحه‌آرایی کتابش همراه با تصاویر موضوعی قشنگی که کار کرده – به سبک همان مجلات «کیهان بچه‌ها»ی قدیم؛ و مجلاتی که در بخش بیوگرافی‌اش از آنها اسم برده؛ حس نوستالژی قشنگی به خواننده می‌دهد و مخاطب را می‌برد به فضای مطبوعات دهه شصت و هفتاد. داستان‌هایش اگرچه برای نوجوانان دوازده تا شانزده ساله‌ها نوشته شده اما برای بزرگ‌ترها هم جذابیت‌های خودش را دارد.

زندگی‌نامه‌اش هم برایم جالب بود – من تازه بعد از مجوز دارم کتابش را نگاه می‌کنم- می‌بینم کار قشنگیه، با حوصله نشسته صفحه به صفحه تصویرهای مناسب گذاشته و ابتدا از خودش و زندگی‌اش و اینکه چطور پا به عرصه مطبوعات گذاشته، جزء به جزء نوشته است. مخصوصا اینکه نوشته بود سال۶۴ که خیلی نوجوان بوده به بندرعباس آمده و اینکه چه راه‌هایی را رفته است، از کار در کتابفروشی تا صفحه‌آرایی روزنامه‌های استان، تا خبرنگاری، تا نویسندگی برای مخاطبان نوجوان در مطبوعات استان و تا سردبیری چند نشریه و روزنامه در استان هرمزگان؛ و ارتباطاتی هم که با مطبوعات تهران داشته است؛ به همه اینها و چیزهای دیگر در زندگی‌نامه‌اش اشاره کرده است. حسین البته در همان سال‌های نوجوانی به جبهه هم رفته است ولی ندیدم در کتابش جایی به آن اشاره کرده باشد، از حسین و اخلاقی که دارد این هم بعید نیست که احتمالا نخواسته است ریا شود و اشاره‌ای به این موضوع در کتابش نکرده است. چرا که او از آخرین بازمانده‌های نسلی است که نگاهشان، گفتارشان و کردارشان مخلصانه بود.

ایرج اعتمادی – مدیر مسئول انتشارات پر سرخ

ساعت: ۰۹:۲۳ بعد از ظهر - ۱۴۰۱/۰۱/۲۸

بازدیدها: ۳۶۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *